پسر:گلم یه چیزی بگم؟
دختر:اره بگو عشقم.پسر:توقشنگ ترین لبخندی رو داری که من تویه عمرم دیدم.
دختر:حالا منم یه چی بگم؟
پسر:اره بگو.
دختر:این لبخندم به خاطر وجودتو وجود داره !!!!
پسر:گلم یه چیزی بگم؟
دختر:اره بگو عشقم.پسر:توقشنگ ترین لبخندی رو داری که من تویه عمرم دیدم.
دختر:حالا منم یه چی بگم؟
پسر:اره بگو.
دختر:این لبخندم به خاطر وجودتو وجود داره !!!!
تلخ است ، تلخ تلخ ، این زندگی
اما لب هایت عجب تعادلی برقرار کرده است
شیرین است ، شیرین شیرین
در برابر این زندگی
سیگارم چه خوب درک می کند مرا…
وای که چه زیبا کام میدهد…
این نو عروس هر شب تنهایی هایم…
لباس سپیدش را تا صبح برایم می سوزاند…
و من تا صبح بر لبانش بوسه می زنم…
مترسک به گندم گفت :
مرا برای ترساندن آفریدن اما من تشنه ی عشق پرنده ای
شدم که سهمش از من گرسنگی بود . . .